منتشر شده در 18 آذر 1404 ساعت 14:00

ادامه سری مطالب از معرفی ۲۵ مسابقه برتر تاریخ ۷۵ ساله F1 همانطور که وعده کرده بودیم تا هر هفته یک مسابقه را معرفی کنیم، در این مطلب به مسابقه سال ۱۹۹۷ اروپا خواهیم رفت؛ جایی که رقبای عنوان قهرمانی، مایکل شوماخر (Michael Schumacher) و ژاک ویلنوو (Jacques Villeneuve)، در یک رویارویی نفسگیر با هم روبرو شدند. پس از یک جلسه تعیین خط عجیب و غریب و صدای بحثبرانگیز تایرها در روز مسابقه! ژاک، مایکل را شکست داد و به عنوان قهرمانی رسید.
به گزارش آی آر آر اس اس، برای هر دوی این رانندگان، یا برد وجود داشت یا هیچ! به ندرت امتیازی کسب میکردند که برای برد نبوده باشد. اتفاقات زیادی با تصادفات و نقصهای مکانیکی رخ میداد و مدام بین اینکه چه کسی عنوان قهرمانی را رهبری میکند و بیشترین پیشرفت را دارد، بالا و پایین میرفت.
سرنوشت قهرمانی به سمت خرز (Jerez) اسپانیا کشیده شد. ژاک تعریف کرده است که “اصلاً عصبی نبودم. خیلی آرام بودم و انگار هیچ چیز دیگری وجود نداشت. احتمالاً شنبه شبی بود که قبل از مسابقه بهترین خواب را داشتم. من یک ماموریت داشتم و میدانستم که از آن آخر هفته به عنوان قهرمان بیرون میروم. بدیهی است که خیلی چیزها ممکن است اشتباه پیش بروند، بنابراین فقط یک تصادف یا یک DNF کافی بود تا و مایکل قهرمان شود اما به نوعی، اعتماد به نفس خوبی داشتم.
ژاک اینگونه ادامه میدهد که “با توجه به سطح شدت مسابقه در تعیین خط، اولین دور مسابقهای که انجام دادم فوقالعاده خوب بود. اولین دور من سریع ترین دور من بود. اولین دور مسابقهای که من زدم همان چیزی بود که به من pole position داد. همه تفکرات اشتباه پیش رفت اما نتیجه مثبت بود! در پیچ ۱، به همین دلیل همه چیز به هم ریخت. مایکل به صدر رسید، بنابراین زود ترمز کردم و به او اجازه عبور دادم. بعد از آن دور اول با خودم فکر کردم تا همه استراتژیها را کنار بگذاریم و فقط مسابقه دهم.”

ژاک نقل میکند که “من باور داشتم که میتوانم مایکل را شکست دهم. در آن مسابقه، بحثهای زیادی در مورد رفتارهای عجیب و غریب او در سالهای گذشته وجود داشت. این موضوع خیلی رسانهای شده بود و همه در مورد آن صحبت میکردند. حتی FIA هم موضع گرفت و گفت که اگر اتفاق بدی بیفتد، جریمهای مانند رد صلاحیت اعمال خواهد شد. همه اینها قبل از آخر هفته مسابقه، روز به روز در ذهن مایکل و فراری بود و وقتی یک هفته طول بکشد، شروع به تأثیر گذاشتن میکند. شما به یک شکل رانندگی نمیکنید. بنابراین، استرس از آنجا شروع شد.”
ویلنوو با لبخند ادامه میدهد: من همچنین میدانستم که به طور کلی، ما در مورد سایش لاستیکها بهتر عمل میکنیم. میدانستم که میتوانم به شدت فشار بیاورم، مایکل را تحت فشار قرار دهم و امیدوارم او را یا به اشتباه یا به استفاده بیش از حد از لاستیکهایش سوق دهم و موقعیتی ایجاد کنم که آن لحظه، چند ثانیه برتری را به من بدهد که در نهایت همین اتفاق هم افتاد.
حمله کردن در هر پیچ فایدهای ندارد. گاهی اوقات باید کمی فاصله بگذارید، تمرکز کنید و تصمیم بگیرید چه زمانی حمله کنید. واقعاً باید راه حل را پیدا کنید اما همیشه به اندازه کافی در آینهها به رقیب نزدیک باشید تا مطمئن شوید راننده جلویی هرگز راحت نباشد و این کلید موفقیت است.
ژاک میگوید که “من هر دو توقفم را یک دور دیرتر از مایکل انجام دادم. کمی بعد از توقف دومم، پیچهای ۱، ۲، ۳ و ۴ را بهتر از هر دور دیگری در لبه پیچها طی کردم اما میتوانستم ببینم که یک متر و نیم به مایکل نزدیکتر از قبل هستم و میدانستم یا الان یا هیچوقت. باید این کار را میکردم. میخواستم صبر کنم تا مایکل دیگر به آینههایش نگاه نکند تا سبقت بگیرم. میدانستم که او روی پیچ تمرکز میکند و دیگر به آینههایش نگاه نمیکند. ماشین او با من برخورد کرد اما نمیدانستم کجا ضربه خوردهام. بعد از آن سعی میکردم سریع بروم اما به جای اینکه در ۱۰۰ متری ترمز کنم، در ۱۰۵ متری ترمز میکردم، به تدریج ترمز میکردم، به تدریج گاز میدادم، از کنار جدولها رد میشدم و هرگز به فرمان تکان نمیخوردم، مبادا که ماشین آسیب بیشتری ببیند.”

بعضی وقتها خودرو در آستانه از کار افتادن هست و اگر کمی آرام باشید!، به آخر خط میرسید. ژاک تمرکز کرده بود. به هیچ چیز دیگری یا به حریفانش توجه نمیکرد و مسابقه را با باتری آسیب دیده به پایان رسانید و عنوان قهرمانی فصل را کسب کرد. خرز اوج یک فصل دیوانهوار ۱۹۹۷ برای همه رانندگان بود که البته برای ژاک ویلنوو بسیار متفاوت بود زیرا نخستوزیر کانادا با او تماس گرفته بود و قهرمانیش را تبریک گفت.


