شواهد حاکی از آن است که علاوه بر فقر، شاخص‌های غیر اقتصادی مانند محرومیت در فضای زندگی، معلولیت، سطح تحصیلات والدین و کیفیت پایین آموزش از مهم‌ترین عوامل مؤثر در بازماندگی از تحصیل به شمار می‌روند.

به گزارش آی آر آر اس اس، شواهد نشان می‌دهد بازماندگی از تحصیل نتیجه تعامل پیچیده‌ای از عوامل اقتصادی، اجتماعی، سلامت مانند معلولیت، فضایی و کیفیت آموزش است. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارشی ضمن بررسی این عوامل و با استفاده از داده‌های هزینه و درآمد خانوار مرکز آمار به نقش فقر، بیکاری، سطح تحصیلات والدین و منطقه زندگی در بازماندگی تحصیلی طی حدود ۱۰ سال گذشته پرداخته است.

برای کاهش نرخ بازماندگی، مداخلات سیاستی باید با حمایت‌های نقدی، تغذیه‌ای و کالایی، دسترسی دانش‌آموزان محروم به نیازهای اساسی را تضمین کنند. اما حمایت‌ها باید فراتر از این نیز باشد. تجارب جهانی نشان می‌دهد در مناطقی با ریسک بالای بازماندگی، باید با ایجاد محیط‌های مدرسه‌ای امن، منظم و حمایتگر، انگیزه دانش‌آموزان و والدین برای مشارکت مؤثر در فرآیند آموزش رسمی افزایش یابد.

یکی از کم هزینه‌ترین و موثرترین راهکارها برای کاهش بازماندگی تحصیلی، اجرای حمایت‌های اجتماعی مدرسه‌محور در مناطق فقیر شهری و روستایی است. دولت باید با شناسایی مدارس دارای تمرکز بالای فقر، حمایت‌هایی مانند کمک‌های نقدی، تغذیه‌ای و مشاوره‌ای را به صورت هدفمند از طریق مدارس ارائه دهد. این حمایت‌ها باید همراه با مداخلاتی برای تقویت پیوند خانه و مدرسه، نظیر بازدیدهای خانگی و مددکاری اجتماعی، اجرا شوند تا عوامل بیرونی ترک تحصیل کاهش یابد. همچنین ارائه خدمات سلامت و آموزش مکمل ضروری است.

موفقیت طرح ارتقای مدارس با نرخ فقر بالا به مدارس با عملکرد برتر، منوط به مشارکت فعال بازیگران محلی، تقویت حس تعلق دانش‌آموزان و تبدیل مدرسه به محیطی امن و زنده برای یادگیری و رشد است.

مهم‌ترین عوامل بازماندگی از تحصیل

عوامل اصلی بازماندگی از تحصیل شامل موارد اقتصادی (مانند فقر خانوار و هزینه‌های تحصیل)، اجتماعی-جمعیت‌شناختی (مانند سطح تحصیلات والدین و ترجیحات جنسیتی) و فضایی (مانند دوری مدارس و محرومیت منطقه‌ای) هستند. همچنین عوامل نهادی (مانند کیفیت پایین آموزش) و معلولیت به طور قابل توجهی در بازماندگی موثرند. این عوامل در کنار هم موجب افزایش احتمال بازماندگی می‌شوند و سیاست‌گذار باید به اثر متقابل آنها توجه کند تا مداخله مؤثری طراحی کند.

عوامل اقتصادی مؤثر در بازماندگی از تحصیل

شواهد داخلی و بین‌المللی نشان می‌دهد درآمد خانوار و وضعیت شغلی اعضا از مهم‌ترین عوامل در بازماندگی تحصیلی است. درصورت بروز مشکلات برای تأمین نیازهای اولیه، احتمال دارد کودک به دلیل صرف‌نظر از هزینه‌های تحصیل یا کار کودک از مدرسه باز بماند. حتی در کشورهایی که آموزش ابتدایی رایگان است، هزینه‌های جانبی تأثیر مهمی دارند.

فقرا نسبت به افزایش هزینه‌های تحصیل حساسیت زیادی دارند و حتی تغییرات جزئی مانند افزایش هزینه‌های حمل و نقل از عوامل بازماندگی محسوب می‌شود.

مطالعات داخلی نیز نشان می‌دهد مشکلات اقتصادی و فقر حدود یک سوم بازماندگی از تحصیل را توجیه می‌کند. مثلاً قرار گرفتن در دهک پایین درآمدی، سرپرست بدون درآمد ثابت و هزینه پایین صرف شده برای مواد مصرفی، احتمال بازماندگی را بالا می‌برد.

رشد کار کودکان همراه با تحصیل در سال‌های اخیر

برخی مطالعات اشتغال کودک را دلیل مهم بازماندگی می‌دانند و علت آن را برتری درآمد بر تحصیل اعلام کرده‌اند. البته پژوهش‌ها نشان می‌دهند روند کار کودکان همراه با تحصیل نیز در سال‌های اخیر افزایش یافته است.

نرخ فقر در خانوارهای دارای کودک بازمانده از تحصیل در سال‌های ابتدایی حدود ۱۵ درصد بیش از خانوارهای فاقد کودک بازمانده است و این اختلاف برای کودکان در سن متوسطه به حدود ۳۰ درصد می‌رسد.

افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سالهای اخیر/۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

عوامل اجتماعی- جمعیت‌شناختی در بازماندگی از تحصیل

بی‌سوادی والدین و محیط خانوادگی غیرحمایتی از عوامل اساسی ترک تحصیل دانش‌آموزان به شمار می‌روند.

اگرچه عوامل اقتصادی نقش مهمی در بازماندگی کودکان دارند، تفاوت وضعیت اقتصادی تنها نمی‌تواند تفاوت کامل ثبت‌نام و حضور مدرسه‌ای کودکان را تبیین کند. به‌ویژه در کودکان بزرگ‌تر، تفاوت نرخ فقر و بیکاری سرپرست خانوار بین بازماندگان و غیر بازماندگان کمتر است. این نشان می‌دهد یارانه‌های مشروط به حضور در مدرسه به تنهایی مداخلۀ کافی نیست و بسته سیاستی جامع‌تر سایر عوامل غیر فقر را نیز مدنظر دارد.

سطح تحصیلات والدین یا سایر بزرگسالان خانوار عامل کلیدی حضور کودکان در مدرسه است. والدین با تحصیلات پایین تر احتمال کمتری برای اولویت دادن به تحصیل کودکان دارند، به‌ویژه در مناطق روستایی.

پژوهش‌های کیفی داخلی نشان می‌دهد بی‌سوادی والدین و حمایت ناکافی خانوادگی عامل اصلی ترک تحصیل است.

نمودارها اختلاف قابل توجهی در متوسط سال‌های تحصیل بزرگسالان خانوار بین کودکان بازمانده و مشغول به تحصیل نشان می‌دهند، این تفاوت بیشتر در میان زنان بزرگسال خانوار است.

همچنین، سرپرستی خانوار به خصوص در مناطق محروم که محدودیت‌های اقتصادی و فرهنگی هم‌افزایی دارند، احتمال بازماندگی را بالا می‌برد. نرخ زن‌سرپرستی در بین بازماندگان حدود ۸ درصد و در کودکان مشغول به تحصیل حدود ۴ درصد است. چون زنانه‌شدن فقر وجود دارد، جدا کردن این عامل بدون مدل‌سازی اقتصادی دشوار است.

به عبارتی، فقر درآمدی ممکن است رابطه زن‌سرپرستی و بازماندگی را واسطه‌گری کند.

نقش عوامل فرهنگی در بازماندگی از تحصیل

یکی از عوامل فرهنگی-جمعیتی که احتمال بازماندگی را افزایش می‌دهد، ترجیحات جنسیتی است. در بسیاری از جوامع، به ویژه خانواده‌های فقیر، آموزش پسران اولویت دارد و مسئولیت‌های خانگی ممکن است حضور دختران در مدرسه را محدود کند.

در ایران نیز پژوهش‌ها نقش هنجارهای مردسالارانه و قبیله‌گرایی و تأثیر آنها بر چرخه بازماندگی را نشان می‌دهند.

بیشترین احتمال بازماندگی در چه سنینی است؟

نمودارها نشان می‌دهد بین ۱۱ تا ۱۴ سالگی نشانه‌هایی از ترجیحات جنسیتی برای بازماندگی وجود دارد که در این بازه احتمال بازماندگی دختران بیشتر است. مدل‌سازی‌ها نیز تأیید می‌کند که با کنترل اثر فقر، ترجیحات جنسیتی به تنهایی نمی‌تواند این تفاوت‌ها را توضیح دهد.

افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سالهای اخیر/۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

احتمال بیکاری سرپرست خانوار کودکان بازمانده از تحصیل بین ۳ تا ۶ درصد بیشتر از سرپرست خانوار کودکان مشغول به تحصیل است.

عوامل جغرافیایی مؤثر در بازماندگی از تحصیل

عوامل فضایی شامل تأثیر موقعیت جغرافیایی، فاصله و محیط فیزیکی بر حضور کودکان است. این عوامل شامل نزدیکی و دسترسی به مدرسه (زمان سفر، هزینه و امکانات حمل و نقل) و تراکم، کیفیت مدارس و ویژگی‌های محیط مانند امنیت محله، بافت شهری/روستایی و نابرابری‌های منطقه‌ای می‌شوند.

برخلاف عوامل اقتصادی که بر منابع مالی خانوار تمرکز دارد و عوامل اجتماعی-جمعیتی که مربوط به ویژگی‌های خانوار است، عوامل فضایی بر فرصت‌ها و محدودیت‌های خارجی مبتنی بر مکان تمرکز دارد. این عوامل همگی با هم در تعامل‌اند اما تفکیک آنها برای طراحی سیاست اهمیت دارد. در گسترده‌ترین تحلیل، تأثیر عدالت فضایی در مقایسه شهر و روستا بررسی می‌شود.

نمودار سطح تحصیلات بزرگسالان، به ویژه زنان، در خانواده‌های دارای کودک بازمانده به طور معناداری پایین‌تر است.

افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سالهای اخیر/۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

تأثیر مهاجرت و ناپایداری محیط خانوادگی بر آموزش کودکان

مهاجرت و ناپایداری محیط خانوادگی اثرات عمیقی بر آموزش کودکان دارند. خانواده‌های مهاجر با اختلال تحصیلی فرزندان مواجه می‌شوند. محیط خانودگی ناپایدار مانند بی‌توجهی یا کودک‌آزاری می‌تواند کودکان را از تحصیل دور کند. این عوامل همراه با موانع اقتصادی و فرهنگی بر نیاز به سیاست‌های هدفمند تأکید دارند.

تحلیل دقیق‌تر ویژگی‌های جغرافیایی و محرومیت‌ها نیازمند پژوهش جداگانه است. هرچند تأثیر استان محل اقامت بررسی شده، استان‌ها ترکیبی از انواع فضاها هستند و بررسی مقیاس‌های کوچکتر مفیدتر است. با این حال، حتی در سطح استان هم تأثیر فضا قابل مشاهده است.

۵ استان با بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

مطالعات حاکی است که اگرچه شاخص‌های فقر آموزشی در سه دهه اخیر کاهش یافته، شکاف فقر آموزشی میان استان‌های برخوردار و محروم بیشتر شده است. استان سیستان و بلوچستان از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۱ بالاترین نرخ بازماندگی داشته و بعد از آن خراسان رضوی، تهران، خوزستان و آذربایجان غربی قرار دارند.

عوامل نهادی مؤثر در بازماندگی از تحصیل

پژوهش‌های کیفی و کمی بین‌المللی نشان می‌دهد عوامل نهادی و کیفیت آموزش نقش مهمی در دلسردی خانواده‌ها از فرستادن فرزندانشان به مدرسه دارد. معلمان کم‌تجربه، امکانات اندک و کمبود منابع آموزشی فرایند یادگیری را کم‌اثر و غیرجذاب می‌سازد.

در ایران نیز مطالعات نشان‌دهنده رابطه معنادار کیفیت نظام آموزشی و عملکرد معلمان با افت تحصیلی هستند.

ویژگی‌های رایج برخی فضاهای آموزشی ایران مانند کلاس‌های چندپایه، کمبود فناوری آموزشی، برنامه درسی نامناسب، آمادگی پایین دانش‌آموزان، فضاهای فیزیکی نامطلوب، مشکلات تردد، عدم تطابق فرهنگی معلمان با جامعه، گزینش نادرست معلمان و کمبود آموزش ضمن خدمت به بازماندگی به ویژه در مناطق روستایی دامن می‌زنند. چالش‌های مناطق روستایی خصوصاً برای دختران، از جمله فاصله زیاد تا مدرسه، ترکیب جنسیتی کلاس‌ها و استفاده از سربازمعلم، باعث افزایش ترک تحصیل دختران می‌شود.

تأثیر معلولیت بر بازماندگی از تحصیل

معلولیت تأثیر چشمگیری بر بازماندگی دارد و باید به عنوان عاملی جداگانه بررسی شود. فقر، محرومیت و معلولیت با هم به شدت بازماندگی را افزایش می‌دهند، اما عوامل دیگری نیز موثرند.

نگرش‌های منفی، انگ اجتماعی، کمبود زیرساخت‌های مناسب و منابع توانبخشی حتی برای خانواده‌های اقتصادی بهتر، نقش پررنگی در بازماندگی کودکان معلول دارند. شواهد نشان می‌دهد حدود یک سوم کودکان دارای معلولیت در کشورهای کم‌درآمد و متوسط به مدرسه نمی‌روند که بیش‌تر آنان روستانشین هستند.

افزایش کار کودکان همراه با تحصیل طی سالهای اخیر/۵ استان دارای بالاترین نرخ بازماندگی از تحصیل

راهکار سیاستی: ارتقای مدارس با نرخ فقر بالا به مدارس با عملکرد ممتاز

چند پیشنهاد به دولت:

سیاستگذاری مبتنی بر شواهد در حوزه بازماندگی از تحصیل نیازمند تحلیل دقیق عوامل اقتصادی، اجتماعی، فضایی و نهادی است. مداخلات حمایتگر مدرسه‌محور، علاوه بر کاهش آسیب مالی از طریق حمایت‌های مادی، با تقویت ارتباط مدرسه و خانواده و ارتقای کیفیت آموزش، محیطی امن و انگیزشی برای ماندگاری دانش‌آموزان فراهم می‌آورند.

تجارب جهانی نشان می‌دهد با رویکرد جامع و برنامه‌ریزی میان‌مدت و بلندمدت، می‌توان مدارس محله‌های محروم را به سطح مطلوب و ممتاز رساند. ابتدا تمرکز بر مدارس دولتی مناطق محروم است و در مراحل بعدی کودکان بازمانده یا در معرض ترک تحصیل در سایر مناطق نیز پوشش داده می‌شوند.

باتوجه به موفقیت جهانی، توصیه می‌شود دولت مداخلات آموزشی و حمایتی را از مدارس حوزه‌های با تمرکز بالای فقر و محرومیت آغاز کند. شناسایی دقیق این مدارس باید اولویت وزارت آموزش و پرورش باشد. سپس با همکاری نهادهای حمایتی و مشارکت جوامع محلی، مدارس به مراکز پویا برای ارتقای حس تعلق، حل مسائل اجتماعی، افزایش سرمایه اجتماعی و پاسخ به نیاز دانش‌آموزان و خانواده‌ها تبدیل شوند.

در این الگو، مداخلات صرفاً به پرداخت نقدی محدود نمی‌شود، بلکه ترکیبی از حمایت مالی و خدمات مکمل برای رفع موانع چندبعدی تحصیل طراحی می‌شود. خدمات شامل تأمین منابع آموزشی، توانمندسازی خانواده‌ها، تسهیل اشتغال محلی، آموزش مهارت‌های زندگی و شغلی، سوادآموزی بزرگسالان، ارتقای آگاهی تغذیه و بهداشت و خدمات تخصصی به کودکان دارای نیاز ویژه یا معلولیت است.

برای اثربخشی و پوشش جامع، تقویت نظام ارجاع و هماهنگی بین‌سازمانی ضروری است.

در رویکرد مدرسه‌محور، مداخلات فقط به حمایت مالی محدود نمی‌شود، بلکه با تلفیق آن با خدمات مکمل، موانع چندجانبه تحصیل دانش‌آموزان هدف قرار می‌گیرد.

خدمات بر اساس نیازهای محلی طراحی شده و شامل فراهم‌سازی منابع آموزشی، توانمندسازی خانواده‌ها، تسهیل فرصت‌های شغلی، آموزش مهارت‌های زندگی و شغلی، سوادآموزی بزرگسالان، بهبود آگاهی‌های تغذیه و بهداشت و ارائه خدمات تخصصی به کودکان دارای نیازهای ویژه یا معلولیت خواهد بود.

دانش‌آموزان تحت پوشش، به ویژه بازماندگان از تحصیل که از طریق کنشگران محلی، مشاوران و مددکاران جذب شده‌اند، در صورت ثبت‌نام و حضور مستمر (حداقل ۸۰٪ کلاس‌ها) و با توجه به وضعیت اقتصادی خانواده، مشمول دریافت یارانه‌های هدفمند می‌شوند. اما برای حفظ پایداری، حمایت‌ها نباید محدود به یارانه باشد، بلکه باید مدارس هدف را به نهادهایی توانمند و با ویژگی‌های زیر تبدیل کرد:
اول، مدارس باید رهبری آموزشی مؤثر و ماموریت روشن برای پیشرفت تحصیلی و ارتقای یادگیری داشته باشند. مدیران علاوه بر نقش اجرایی، به عنوان رهبران آموزشی فعال اهداف مدرسه را با ذینفعان به اشتراک می‌گذارند و مشارکت کارکنان و کنشگران محلی را در تصمیم‌گیری جلب می‌کنند.

دوم، فرهنگ سازمانی مدرسه بر پایه انتظار بالا برای موفقیت همه دانش‌آموزان باشد؛ معلمان فارغ از تفاوت‌های اقتصادی و اجتماعی به توانمندی دانش‌آموزان باور داشته و استانداردهای آموزشی بالا دنبال کنند.

سوم، مدارس فرصت‌های یادگیری غنی و زمان آموزشی مؤثر عرضه نمایند. به‌ویژه در مناطق محروم، برنامه‌ریزی دقیق، استفاده از معلمان داوطلب آموزش‌دیده و تمرکز بر مهارت‌های کلیدی به افزایش کیفیت آموزش و انگیزه ادامه تحصیل کمک می‌کند.

این طرح زمانی اثربخش و پایدار است که با تعهد نهادی، منابع کافی و نظارت مستمر همراه باشد و از مداخلات نقطه‌ای فراتر رود تا زیرساختی قوی برای کاهش بازماندگی و ارتقای عدالت آموزشی فراهم گردد.

irrss.ir

Source link

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *